به باورم زن، خود جهان است،
آفرینندهی شوق و شعر و شأن و شعور.
جهان بی زن، سرد و تاریک و مکنده است.
او در فراخنای جان خود،
زیبایی می آفریند.
جان پرور است.
عشق با او تفسیر می شود.
مهر مادرانه، شیرین ترین لبخند را
برلبان کودک می نشاند.
حادثهی عشق او،
مردان را طلایهدار تاریخ؛
و زنان را در برگ برگ زرین آن،
بسترساز فرهنگ و زیبایی،
منشاء باورهای ملی
و قصه گوی هزار و یک شب نشان داده.
چنین است که شعر،
اسطورهای جز او نمیشناسد
و من در رقص پای خود با زبان،
به تعریفِ بلندای او پرداختهام....
👤 محمود طیاری
...